متن های خنده دار و جالب با موضوع زن یا زندان؟

تبلیغات شما

پاتوق تفریحی پاتوق تفریحی
درباره ما
لینکستان
امكانات جانبي

متن های خنده دار و جالب با موضوع زن یا زندان؟

زني نصف شب از خواب بیدار میشه و مي‌‌بینه که شوهرش در رختخواب نیست ،به دنبال او به طبقه ی پایین می‌رود

 

شوهرش در آشپزخانه نشست بود و در حالی‌ که یک فنجان قهوه هم روبرویش بود . در حالی‌ که به دیوار زل زده بود در فکری عمیق فرو رفته بود…

 

_زن او را دید که اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد و قهوه‌اش را می‌‌نوشید…

_زن در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد آرام زمزمه کرد : “چی‌ شده عزیزم؟ چرا این موقع شب اینجا نشستی؟”

 

شوهرش نگاهش را از قهوه‌اش بر می‌‌دارد و میگوید : هیچی‌ فقط اون موقع هارو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات می‌‌کردیم، یادته؟

_ زن که حسابی‌ تحت تاثیر احساسات شوهرش قرار گرفته بود، گفت: “آره یادمه…

 

شوهرش به سختی‌ گفت:

یادته وقتی‌ پدرت تفنگ رو به سمت من نشون گرفته بود و گفت که یا با دختر من ازدواج میکنی‌ یا ۲۰ سال می‌‌فرستمت زندان ؟!

 

_آره اونم یادمه…

مرد آهی می‌‌کشد و می‌‌گوید: اگه رفته بودم زندان الان آزاد شده بودم

 



:: موضوعات مرتبط: داستان، داستان الکی، داستان عاشقانه، داستان دانشجو ها، داستان خارجی، داستان ایرانی، داستان های دیگر..، ،
:: برچسب‌ها: طنز,زن خوب است یا مرد,بم خنده,داستان هیا خنده دار,ززندان,جوک و اس ام اس خفن,قصه,,
نویسنده : Admin
تاریخ : یک شنبه 20 مهر 1393

عکس   ماجراى چسبيدن دست زن و مرد نامحرم در حال طواف

زنى دور کعبه طواف مى‌کرد و مردى نیز پشت سر آن زن مى‌رفت؛ لحظه‌اى آن زن بازوى خود را از چادر بیرون آورد تا کعبه را لمس کند.

ناگهان آن مرد دستش را دراز کرد و روى بازوى زن گذاشت. خداوند دست آن مرد را به بازوى زن چسباند. مردم دیدند و ازدحام کردند، چنان‌که راه عبور بسته شد.
کسى را نزد امیر مکه فرستادند و امیر مکه فقها و علما را حاضر کرد و آنها فتوا دادند که باید دست مرد را ببرند؛ زیرا آن مرد مرتکب گناه شده است. امیر مکه که از فتواى علماى مکه قانع نشده بود، گفت: «آیا در اینجا از خانواده پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) کسى هست؟ » گفتند: «بله، حسین بن على (علیه السلام) اینجاست».
امیر مکه کسى را نزد امام حسین (علیه السلام) فرستاد. امام حسین (علیه السلام) تشریف آوردند. به آن حضرت عرض کردند: «اى فرزند رسول خدا! حکم خدا درباره اینها چیست؟»
امام حسین (علیه السلام) رو به کعبه ایستادند و دست‌هایشان را بلند کردند.
آن‌گاه مدتى مکث فرمودند و دعا کردند. سپس به طرف زن و مرد رفتند و دست آن مرد را از بازوى آن زن جدا کردند. امیر مکه عرض کرد: «اى حسین! آیا این مرد را براى کارى که از او سر زده است، مجازات نکنیم؟» حضرت فرمود: «نه».
گویند آن مرد همان شتربانى است که در کربلا دست امام حسین (علیه السلام) را قطع کرد و این‌گونه لطف آن حضرت را پاسخ داد. (شجره طوبی، حا، عین، ص ۴۲۲ )



:: موضوعات مرتبط: جدید، داستان، داستان الکی، داستان عاشقانه، داستان دانشجو ها، داستان خارجی، داستان ایرانی، داستان های دیگر..، ،
:: برچسب‌ها: تصوير ماجرايه چسبيدن به هم,بهترين تصوير ماجرايه چسبيدن به هم,جديدترين تصوير ماجرايه چسبيدن به هم,دانلود تصوير ماجرايه چسبيدن به هم,مشاهده جديد ترين تصوير ماجرايه چسبيدن به هم,عکس ماجرايه چسبيدن به هم,تصوير جديد ماجرايه چسبيدن به هم,تصوير اين ماه ماجرايه چسبيدن به هم,اخبار جديد در باره ماجرايه چسبيدن به هم,تصوير کيفيت دار ماجرايه چسبيدن به هم,تصوير مينياتوري ماجرايه چسبيدن به هم,کاريکاتور ماجرايه چسبيدن به هم,دانلود تصوير هاي ماجرايه چسبيدن به هم,دانلود تصوير ماجرايه چسبيدن به هم,عکس ماجرايه چسبيدن به هم,اخبار ماجرايه چسبيدن به هم,خبر ماجرايه چسبيدن به هم,دانلود جديد ترين اخبار ماجرايه چسبيدن به هم,اخبار جديد ماجرايه چسبيدن به هم,بهترين اخبار ماجرايه چسبيدن به هم,سايت اخبار ماجرايه چسبيدن به هم,خبر هاي ماجرايه چسبيدن به هم,اخبار جديد ماجرايه چسبيدن به هم,خبر جديد درباره ماجرايه چسبيدن به هم,خبر ماجرايه چسبيدن به هم,خبر توپ ماجرايه چسبيدن به هم,خبر تازه ماجرايه چسبيدن به هم,خبر واقعي ماجرايه چسبيدن به هم,آخرين اخبار ماجرايه چسبيدن به هم,آخرين خبر ماجرايه چسبيدن به هم,آخرين خبر درباره ماجرايه چسبيدن به هم,واقعه ماجرايه چسبيدن به هم,خبر تلخ ماجرايه چسبيدن به هم,خبر خوش ماجرايه چسبيدن به هم,خبر خنده دار ماجرايه چسبيدن به هم,خبر ناراحت کننده ماجرايه چسبيدن به هم,خبر داغ ماجرايه چسبيدن به هم,خبر هاي اين ماه ماجرايه چسبيدن به هم,خبر هاي امروز ماجرايه چسبيدن به هم,درباره خبر ماجرايه چسبيدن به هم,
نویسنده : Admin
تاریخ : یک شنبه 8 تير 1393
نویسنده : Admin
تاریخ : شنبه 17 خرداد 1393


یا رب مکن از لطف پریشان ما را / هر چند که هست جرم و عصیان ما را
ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم / محتاج بغیر خود مگردان ما را . . .

 

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

گفتگو با خدا

 

آرزویت را برآورد میکند ، آن خدایی که آسمان را برای خنداندن گلی میگریاند . . .

 

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

گفتگو با خدا

 

پروردگارا
ببخش مرا که آنقدر حسرت نداشته هایم را خوردم ، شاکر داشته هایم نبودم . . .

 

گفتگو با خدا

 

بارالها
تو نادیده میگیری
من هم نادیده میگیرم
تو خطاهایـم را
من عطاهایت را . . .

 

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

گفتگو با خدا

 

تا لحظه شکست به خدا ایمان داشته باش
خواهی دید که ان لحظه هرگز نخواهد رسید . . .

 

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

گفتگو با خدا

 

گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد
که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من . . .

 

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

گفتگو با خدا

 

گفتم: خدایا از همه دلگیرم گفت: حتی از من؟
گفتم: خدایا دلم را ربودند گفت: پیش از من؟
گفتم: خدایا چقدر دوری گفت: تو یا من؟
گفتم: خدایا تنها ترینم گفت: پس من؟
گفتم: خدایا کمک خواستم گفت: از غیر من؟
گفتم: خدایا دوستت دارم گفت: بیش از من؟
    گفتم: خدایا اینقدر نگو من گفت: من توام ، تو من . . .

 

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

گفتگو با خدا

 

خدایا ، بر من این نعمت را ارزانی دار که :
بیشتر در پی تسلا دادن باشم تا تسلی یافتن
و بیشتر در پی فهمیدن باشم تا فهمیده شدن . . .

 

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

گفتگو با خدا

 

بهترین دوست، خداست، او آن قدر خوب است که اگر یک گل به او تقدیم کنید
دسته گلی تقدیم تان می کند و خوب تر از آن است که
اگر دسته گلی به آب دادیم، دسته گل هایش را پس بگیرد . . .

 

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

گفتگو با خدا

 

شکسته های دلت را به بازارخدا ببر
خدا خود بهای شکسته دلان است . . .



:: موضوعات مرتبط: داستان عاشقانه، داستان های دیگر..، مطالب اسلامی، ،
:: برچسب‌ها: خداوند,داستان,جملات بزرگی خداوند,گفتگو با خداوند,غمگین,,
نویسنده : Admin
تاریخ : چهار شنبه 7 خرداد 1393

داستان عاشق شدن دخترک جوان


دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بارعاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد… بقیه در ادامه مطلب



:: موضوعات مرتبط: داستان الکی، داستان عاشقانه، داستان ایرانی، داستان های دیگر..، ،
:: برچسب‌ها: داستان,عاشق شدن,داستان ایرانی,قصه,داستان غمگین,باحال,داستان دختر نوجوان,,
نویسنده : Admin
تاریخ : شنبه 3 خرداد 1393

بچه تازه به دنیا اومده و از بیمارستان آوردیمش خونه خوابیده ، فامیلمون اومده میگه :

آخی خوابیده ؟ میگم پ ن پ زدیمش تو شارژ !

دکترا گفتن 8 - 7 ساعت اول خوب بزارین شارژ شه بعد

ازش استفاده کنین و گرنه خوب گریه نمیکنه !

 

 

اس ام اس های پ ن پ خنده دار جدید 92 | جدیدترین جوک های خنده دار پ ن پ 92

 

 

مستند حیات وحش میدیدیم ، دوستم برگشته میگه این شیر سفیده میگن نادره ، درسته ؟

میگم پ ن پ اون قادر داداششه ، نادر رفته نون بگیره !

 

 

اس ام اس های پ ن پ خنده دار جدید 92 | جدیدترین جوک های خنده دار پ ن پ 92

 

 

به دوستم میگم : نمره هارو زدن ها !

میگه: با شماره دانشجویی ؟

میگم : پ ن پ با شماره کفش ! اونایی رو که هم دمپایی داشتن مردود کردن ...

 

 

اس ام اس های پ ن پ خنده دار جدید 92 | جدیدترین جوک های خنده دار پ ن پ 92

 

 

نونوایی داره از جمعیت منفجر میشه که یکی اومده میگه اینا همه تو صفن ؟

گفتم پ ن پ ایا همه اومدن شاطر رو تشویق کنن !

 

 

اس ام اس های پ ن پ خنده دار جدید 92 | جدیدترین جوک های خنده دار پ ن پ 92

 

 

جلسه ی آخر کلاس بود ، بچه ها داشتن در مورد امتحان از استاد میپرسیدن

که قراره چطوری سوال بیاره ؟ یکی پرسید : استاد جا خالی هم میدین ؟

استاد گفت : پ ن پ وامیستم بهم تیر اندازی کنید !

 

 

اس ام اس های پ ن پ خنده دار جدید 92 | جدیدترین جوک های خنده دار پ ن پ 92

 

 

دست زدم به لوله بخاری گفت اه اینکه سرده ! مامانم گفت یعنی خاموشش کنیم ؟

گفتم پ ن پ وایسیم الان آقای ایمنی میاد میگه مشکل از کجاس !

 

 

اس ام اس های پ ن پ خنده دار جدید 92 | جدیدترین جوک های خنده دار پ ن پ 92

 

 

رفتم رستوران شانیدز گارسونه اومده میگه : چیزی میل داشتین ؟

میگم : پ ن پ اومدم یه رستوران با کلاس واسه شهرت بازی !

 

 

اس ام اس های پ ن پ خنده دار جدید 92 | جدیدترین جوک های خنده دار پ ن پ 92

 

www.4utanz.ir

 

 

هم اتاقیم خوابیده بود . دوستم اومد گفت خوابه ؟

گفتم : پ ن پ رفته رو اسکرین سیور یه لگد بزن بیدار میشه !

 

 

اس ام اس های پ ن پ خنده دار جدید 92 | جدیدترین جوک های خنده دار پ ن پ 92

 

 

با کتم کتری رو گرفتم بزارم رو بخاری تا دستم نسوزه !

مامانم اومده میگه اینو گرفتی تا دستت نسوزه ؟

میگم : پ ن پ گرفتم تا کتری سرما نخوره !

 

 

اس ام اس های پ ن پ خنده دار جدید 92 | جدیدترین جوک های خنده دار پ ن پ 92

 

 

بعد از چند ساعت عمل بالاخره بچم به دنیا اومده !

به بابام نشونش دادم میگه : اع بچته ؟

میگم : پ ن پ اینو الان از اینترنت دانلود کردم

نسخه آزمایشه واسه تست تا اصلیش بیاد ...

 

 

اس ام اس های پ ن پ خنده دار جدید 92 | جدیدترین جوک های خنده دار پ ن پ 92

 

 

با دوستم تو خیابون داشتیم راه میرفتم که یه موتور سوار گوشیمو از دستم قاپید !

دوستم گفت گوشیتو دزدید؟ گفتم پ ن پ برد سیستم عاملشو آپدیت کنه

فردا واسم میاره ، تو نگران نباش !

 

 

اس ام اس های پ ن پ خنده دار جدید 92 | جدیدترین جوک های خنده دار پ ن پ 92

 

 

زنگ زدم به دختره فوت میکنم ... میگه : مزاحمی ؟

میگم پ ن پ نسل جدید کولر های ال جی با دو سیمکارت مجزا !

 

 

اس ام اس های پ ن پ خنده دار جدید 92 | جدیدترین جوک های خنده دار پ ن پ 92

 

 

رفیقم پریده تو استخر میگه شنا کنم ؟

میگم پ ن پ بزار آهنگ تایتانیک رو بزارم برات آروم غرق شو !



:: موضوعات مرتبط: عکس، لرستان چت، خنده دار، عاشقانه، جدید، عکس های دیگر..، اس ام اس، اس ام اس خنده دار، اس ام اس ضد حال، اس ام اس الکی، اس ام اس عاشقانه، اس ام اس های دیگر، ترول جدید، داستان، داستان الکی، داستان عاشقانه، داستان دانشجو ها، داستان خارجی، داستان ایرانی، داستان های دیگر..، فوتبال، ،
:: برچسب‌ها: اس ام اس,جوک,خنده دار,بمب خنده,ترفند سیمکارت,پیامک,,
نویسنده : Admin
تاریخ : شنبه 3 خرداد 1393

داستانک جدید و خواندنی ” اندکی صــبــر “

دم در بزرگ دادگاه که رسید حس بدی همه ی وجودش رو فرا گرفت.

شاید نباید اینقدر تند می رفت.شاید بهتر بود کمی بیشتر صبر می کرد.یاد آخرین روز دعواشون افتاد.اون روزها خیلی کم طاقت شده بود.

به خاطر مریضی فرهاد ،پسرعموش ،خیلی ناراحت بود.فرهاد پسر عموی بزرگش بود که مدتها پیش وقتی در رقابت با کامران سر خواستگاری از نرگس برنده نشد،سفر به خارج رو به موندن تو ایران ترجیح داد و حالا برگشته بود و هیچ کس از برگشتن و مریضی اون خبر نداشت.نرگس تنها کسی بود که در خفا پرستاری فرهاد رو هم می کرد.

 

 



:: موضوعات مرتبط: داستان عاشقانه، ،
:: برچسب‌ها: داستان کوتاه قشنگ – اندکی صبر,
نویسنده :
تاریخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1393

مهربانم ،

 

بهانه های گاه و بیگاه مرا به دل نگیر ؛

 

از دلتنگیست ؛

 

آنچه پس از دقایق دوری ، در صدایم میشنوی دلخوری نیست…

 

تمام حجم دلتنگیهای دنیاست

 

وقتی حضورت کم می شود ،در دلم محو نمی شوی ،

 

ته نشین می شوی،

 

و با هر تلاطمت جاری می شوی در من…

 

نمی دانم این روزها چرا انقدر بی طاقت شده ام،

 

حسود شده ام،

 

تو  را همیشه می خواهم؛

 

تو را فقط برای خودم می خواهم؛

 

دل نوشته هایم را مجازات مکن !

 

دلم نوشته است !

 

میدانی که عزیزم ، دل دیوانه است ، تکلیفی بر او نیست !

 

دلم بازی میکند با کلمات، با دستهایم، با حرفها !

 

تا آخر این طور به پایان برساند .

 

♥ ღ دوســـتت دارم ღ ♥ 



:: موضوعات مرتبط: داستان عاشقانه، مطالب دیگر..، ،
:: برچسب‌ها: نوشته های پسر تنها,نوشته های دختر تنها,عاشقی,دوست داشتن,,
نویسنده : Admin
تاریخ : پنج شنبه 4 ارديبهشت 1393

 


من تقریباً تو دستشویی نشسته بودم که از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت؛

سلام حالت خوبه؟

من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی مردانه هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم
به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت
آوری دادم؛

- حالم خیلی خیلی توپــه.

بعدش اون آقاهـــه پرسید؛

- خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟

با خودم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم برا ی همین گفتم؛

- اُه منم مثل خودت فقط داشتم از اینجا می گذشتم..


وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور میشه، به هر ترفند بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم؛

- منم می تونم بیام طرفت؟

آره سؤال یکمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ
احترام صحبتمون رو تموم کنم، مناسب تره، بخاطر همین بهش گفتم؛

- نه الآن یکم سرم شلوغه!!!

یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت :

ببین من بعداً باهات تماس می گیرم. یه ا ح م ق ی داخل دستشویی بغلـی همش داره به همه سؤال های من جواب ميده...

 



:: موضوعات مرتبط: داستان، داستان الکی، داستان عاشقانه، داستان دانشجو ها، داستان خارجی، داستان ایرانی، داستان های دیگر..، ،
:: برچسب‌ها: داستان,خنده دار,قصه,رمان عاشقانه,کودکانه,باحال,داستان ایرانی,حکایت های ایرانی,,
نویسنده : Admin
تاریخ : پنج شنبه 4 ارديبهشت 1393
صفحه قبل 1 صفحه بعد
موضوعات
برچسب ها
نویسندگان
آرشیو مطالب
طراح قالب